در نیمه های شب

ساخت وبلاگ
در سال 1401 فرصت دست داد کنار کتاب‌ها و فیلم‌های سینمایی سه سریال ببینم. دو تا از این سریالها پیشنهاد دوستان و  سریال هایی تک فصلی بودند. سومی بیشتر کنجکاوی خودم بود. البته که بسیار درگیر بازی‌ها و قصه داستان شدم. این پست  در حقیقت ثبت و معرفی سه سریال است چرا که بنظرم هر سه سریال های ماجراجویانه و جذاب و پر ایده ای بودند و باید یک جایی ثبت شان کنم.1- MARE OF EASTOWN کیت وینسلت از همان سال 1999 بازی در تایتانیک و بعد بازی در فیلم "درخشش ابدی یک ذهن بی آلایش" عیار بازیگری اش را به رخ همه کشیده و تعریف از او واقعا توضیح واضحات است. اما این بازیگر میانسال یک ویژگی دیگر دارد که عجیب ستایش‌اش می‌کنم. وینسلت در صلحی درونی با خود است شرایط سنی و فیزیکی خود را پذیرفته و هر نقشی که بازی کرده با توجه به زمان بازی اش بخشی از وینسلت واقعی  آن زمان بوده. اینکه بدانی رُز جوان سکسی دیگر نیستی و نقش یک زن میانسال پا به سن گذاشته را بازی کنی که اضافه وزن داری، کارگاه پلیس در شهری کوچک و دور افتاده هستی و  زندگی شخصی ات چیزی در مایه های هیروشیمای بعد از بمب اتم است، جسارت و پذیرش زیادی می‌خواهد که وینسلت آنرا دارد. سریال در خصوص کاراگاه زن جوانی در پلیس محلی شهری کوچک دور افتاده است، همانطور که گفته شد در زندگی خصوصی‌اش مشکلات زیادی دارد و از طرفی در شهر محل سکونت و کارش دختران نوجوانی در حال ناپدید شدن‌اند. چالش او بعنوان یک مادر که فرزند از دست داده و همسرش از او جدا شده و دختر نوجوان هم دارد کشف این حقایق است.  در این سریال وینسلت غیر از بازی نقش تهیه کننده را هم دارد. 2- BLACK BIRD  اینکه یک نفر وسط تهران بیایید از شما آدرس ساحل بنود در بوشهر را بپرسد اتفاق در نیمه های شب...
ما را در سایت در نیمه های شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7hamidooe بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 13:13

عکس را در ایام نوروز دوستی که برای بازدید از موزه "تخت فولاد" اصفهان رفته بود فرستاد. ظاهرش ساده است یک سنگ قبر ساده از سنگ خارای تیشه کوب شده. که غیر از اسم متوفی که خیلی هم قدیمی نیست نقش برجسته تصویر یک دوچرخه،خاص و منحصر بفردش کرده. بنظرم اوج ارادت و احترام به متوفی بوده است. فیلمی قدیمی از یک میخانه دار فرانسوی می‌دیدم که تصویر جام و تنگ شرابی روی سنگ قبرش درج کردند. در بازدید از آرامستان لهستانی های تهران مزار مادامی را دیدم که قیچی روی سنگ مزارش درج کرده بودند. مادام از پناهجویان جنگ جهانی به ایران بود که در ایران آرایشگاهی برای زنان دایر کرده بود و اتفاقا کارش هم آنقدری گرفته بود که این ویژگی و تخصص اش تا روی سنگ قبرش رفته بود. قصه این مشهدی حسین ربانی ما هم احتمالاً با دوچرخه عجین شده است. آنهم در اصفهان که شهر دوچرخه هاست. اصفهان به خاطر مسیر پر‌مادی و ساحل رودخانه اش ،کوچه های تنگ و  پر پیچ و خم و البته اختلاف ارتفاع کم شهر (غیر از ناحیه جنوبی اش) همیشه ایده ال برای دوچرخه سواری یا موتور سواری بوده است. سوار شدن به خودرو آن هم از نوع خودروهای امروزی سدان و  کراس اوور حجیم و تو خالی دردسر است. شاید به همین خاطر تاریخ اصفهان با ژیان ها و رنو5 عجین شده. بنظرم این که تعداد ژیان‌ها در اصفهان بسیار بیشتر از تهران و مشهد و تبریز بوده دلیلش فقط مسائل مالی و اقتصادی نبوده، بنظرم پدیده کاملاً اجتماعی و فرهنگی است. الان هم راه حل ترافیک اصفهان بازگشت به دوچرخه است یا موتور برقی. مسیرهای شرق به غرب شمال به جنوب، نزدیک ایستگاه های مترو، ترمینال تاکسی و اتوبوسها، پارک ها، اماکن تاریخی همگی می توانند جایگاه توزیع دوچرخه های اشتراکی ارزان قیمت شوند. بر خلاف تهران که بنظر در نیمه های شب...
ما را در سایت در نیمه های شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7hamidooe بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 13:13

سیزده بدر امسال برخلاف رویه هر ساله که به بوستان ها و پارک های اطراف شهر می‌رفتیم در شهر ماندنم. بنظرم شهر وضعیت دلپذیرتری هم داشت. رفتن به بوستان های جنگلی با یک عالمه ترافیک و دیدن آدمهایی که شاخه و برگ درختها را  به توبره میکشند، اعصاب انگیزاست. این وسط  بعد از چندی جستجوی برای پیدا کردن غذا، به سینما هم دعوت شدم. نزدیک یکسال بود که سینما نرفته بودم. "ملاقات خصوصی" را دیدم. فیلم بدی نبود. دست کم در سینمای ایران کمتر شاهد فیلم دو ساعته بودم. حتی اگر بگیریم فیلم درگیر اطناب بوده است. همین که مفصل و با حوصله قصه‌اش را تعریف کرده بود خوب بود. روایت داستان بنظرم بیشتر از آنکه داستانی عاشقانه باشد داستان خلاص شدن از زندان است. اما ماجرای خلاصی از زندان بهانه وجرقه اتفاقاتی می‌شود که عاشقانه است. تمهید کارگردان به مخفی نگه داشتن همین موضوع و تصویر کردن سکاسن هایی عاشقانه تقریبا در نیمه دوم فیلم بیرون می‌زند. به همین خاطر یک سوم پایانی فیلم قابل پیش بینی است. عین فوتبالیستی که کل زمین را با توپ به سمت دروازه دویده و حالا تک به تک با دروازه بان است. آنقدر توپ را با خود حمل می‌کند و به زاویه بسته می‌برد که راهی برایش باقی نمی ماند. اشکال فیلم هم همین جاست. همه آن اشکالات علت و معلولی و باور ناپذیری در همین تصمیم نهفته است. غیر از فیلم نامه بنظرم بازیگران فیلم مثل پیام احمدی نیا، پریناز ایزدیار، هوتن شکیبا و حتی نابازیگرانش مثل ایمان شمس  یا امیرحسین بیات بازی های خوبی ارائه کرده اند.  زیبایی های بصری فیلم مثل، مکالمات آنلاین تصویری یا گرفتن جشن تولد از راه دور با اسکایپ که دوربین از زاویه دید اول شخص قرار می دهد زیبا بود.  موسیقی ساخته شده فیلم ساده و کاربرد در نیمه های شب...
ما را در سایت در نیمه های شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7hamidooe بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 13:13